شما یک بوته ی گیاه و حشره نیستید، شما یک موجود خود شکوفای بی نظیر هستید. مکانیسم مغز ما به گونه ای برنامه ریزی شده است که هر چیزی را که باور کنیم به ما نشان می دهد. گر چه محیط ، وراثت و ، جامعه می توانند در شکل دادن به شخصیت و شکل زندگی ما تأثیر داشته باشند ولی این شرایط بر اساس نظریه های بزرگان ماهیت نیروی خلاق بشر و انسان ها را دست کم نمی گیرد. ما انسان ها ماهیتی سازمانده داریم . بر اساس نظر روان شناسان بزرگ، وراثت ، محیط مهم هستند ، اما انسان ها اصولاً موجوداتی تاثیر گذار و آزاد هستند تا انتخاب کنند که بر اساس چه احکام و باورهایی زندگی کنند و روند زندگی خود را شکل دهند. به عبارتی انسان ها آزاد هستند تا انتخاب کنند که در چه قلمرویی زندگی کنند ، بیچارگی ، یا مسیر پیشرفت را . ما انسان ها پدیده های ساکن و بی ثمر نیستیم . تفاوت انسان با سایر موجودات دیگر در قدرت انتخاب و باورهای او قرار دارد. هر چیزی را که در ذهن خود خلق بکنیم با همان اوضاع رو به رو می شویم. ماهیت انسانی ما یک پدیده سازمان دهنده و آفرینشگر در این جهان است. اما هر فرد بر اساس میزان باورهای خودش دست به آفرینش زندگی خود می زند.
باور داشته باشید که در هر موقعیتی که قرار دارید ، از محتوای باورهای شما بوجود آمده است . در اصل شما با انتخاب این باورها ، موقعیت خودتان را خلق کرده اید. زیرا انسان یک موجود آفرینشگر است.
باور ها از آنچه تصور می کنید قدرتمندتر هستند . این باور شماست که می گوید می توانید زندگی جهنمی خود را به یک زندگی بهشتی تبدیل سازید یا تا آخر عمر در درد و رنج ، فقرو ناکامی زندگی کنید .
صادقانه می گویم: زندگی شما ، پذیرای باورهای شما است. یعنی هر چیزی را که باور دارید به زندگی خودتان دعوت می کنید. شما درموقعیت های مختلف شغلی ، خانوادگی ، روحی و روانی و اجتماعی هماهنگ با نوع باورهایتان ، زندگی می کنید . به عبارتی، انسان براساس آنچه که در باورهایش وجود دارد، زندگی خود راشکل می دهد . تمامی جوانب زندگی شما ، از شکل لوازم مادی آن گرفته تا انتخاب شغل و همسرتان ، تا مکانی که در آن زندگی می کنید و حتی شرایط روحی و ذهنی تان ، انطباق و هماهنگی پیچیده ای با ساختار باورهای شما دارد. در حقیقت، شکل واقعی زندگی با منطق باورهای تان یکی است.
موقعیت شغلی ، مالی و روحی شما زنجیرو پیوند زده با باورهایتان است. یک حقیقت تکان دهنده را مجبور هستم به شما بگویم : آنچه را که در اطراف خود به صورت حقیقت تصور می کنید، هیچ حقیقتی ندارد بلکه با باورهای شما به آن رنگ حقیقت می دهد. برای مثال، من با باورهای منفی که در گذشته داشتم، موقعیت های زیادی را که در اطرافم وجود داشت از دست دادم ولی سایر افراد از همان موقعیت ها فرصت های خیلی عالی خلق کردند. این باور من بود که موقعیت ها بد و منفی هستند ، ولی افراد دیگر چنین باوری نداشتند و به فرصت های جالب دست یافتند. موقعیت برای من و دیگران یکی بود، ولی من به دلیل باورهای منفی از آن موقعیت ها، نتیجه منفی گرفتم و دیگران دستاوردهای خیلی خوب و مثبت به دست آوردند. اما با تغییر باورهایم بود که نقطه عطفی در زندگیم پیدا شد و من به موجود خلاق ، سازنده ،سازماندهنده و آفرینشگر در زندگیم تبدیل شدم. این جهش باعث فراهم شدن تغییر 180 درجه ای شرایط درونی و بیرونی زندگیم به سوی یک تحول جدید شد . در این زندگی نوین که توسط باورهای جدیدم شکل گرفته بود ، من دیگر آن فرد قربانی ، همیشه نالان ، ناامید ؛ ضعیف نفس و افسرده نبودم ، بلکه به انسانی پر انرژِی و هدفمند ، سازمان دهنده و اثرگذار تبدیل شدم و ایمان داشتم با تکیه بر باورهای الهیم می توانم یک زندگی دلخواه توأم با شادی و رفاه و ثروت برای خودم محقق سازم و تحقق هیچ هدفی برایم غیرممکن نخواهد بود .