شماره تماس: 09336267812

اثر قفس ذهنی

انتخاب زندگی محدود به جای گرایش به زندگی بی کران

ذهنیت های انسان ها متفاوت از یکدیگر هستند. ذهنیت هر فرد در نوع رفتار و افکار او تأثیر گذار است. هر نوع ذهنیتی یک سبک خاص فکری، انگیزشی و رفتاری مخصوص به خودش را بوجود می آورد . افرادی که به سیستم های ذهنی خاصی گرایش دارند زندگی خود را بر اساس همان چارچوب ذهنی خاص، سازمان داده و برنامه ریزی می کنند.

بنابراین منطقی تر است که بگوییم گرایش های ذهنی متفاوت، سبک های زندگی متفاوتی می سازند.

اثر” قفس ذهنی” نتایج تحقیقات چندین ساله ای است که بر روی شیوه ی نگرش های افراد محدود نگر انجام داده و نتایج این طرز فکر و آثار این مدل ذهنی را بر روی شیوه رفتار، افکار و سبک زندگی این دسته افراد را از نزدیک بررسی دقیق کرده ام.

اثر” قفس ذهنی” نتایج گرایش های ذهنی به محدود بینی یا محدونگری است – (یک قالب یا مدل ذهنی).

قفس ذهنی، باور و نگرش ما نسبت به محیط پیرامون است. اینکه دیگران، موقعیت ها و دنیای پیرامون‌مان را چطور ادراک، قضاوت و می‌بینیم، و چطور با آن روبرو می شویم، یا برداشت‌های ما از زندگی، توانایی شخصی و محیط پیرامون چیست ؟

به واسطه‌ی پیشینه‌ی این نگرش یا این مدل ذهنی، چیزهایی را یادمی گیریم، می‌بینیم و یا چه چیزهایی را به زندگی اضافه یا حذف می‌کنیم.

برخی افراد به یک شیوه ی خاص زندگی می کنند و عادت به فکر کردن به یک باور خاص دارند. اصطلاح  قفس ذهنی یک گرایش ذهنی محدودنگر یا محدودبین نسبت به برداشت از ویژگی های شخصی و شرایط موجود در جهان پیرامون است. این اصطلاح، ویژه افرادی به کار می رود که توانایی های خود را و شرایط زندگی را محدود می بینند. اشخاص بر اساس این نظام ذهنی ، شرایط زندگی محدودی را برای خود انتخاب و سازماندهی می کنند.

وقتی این ذهنیت در سیستم نگرش اشخاص قالب و پذیرفته شد، به عنوان یک ساختار انگیزشی عمل کرده و پیامد های مهمی را در رفتار، افکار و ساخت زندگی به وجود می آورد.

فردی که درگیر ذهنیت محدود نگر می شود برداشت او به وقایع زندگی و دنیای اطراف به صورت کاملا محدود است. این افراد در مقایسه با افراد سازنده نگر فرصت های زندگی را بسیار محدود می بینند و خود را از داشتن یک زندگی سرزنده و پویا محروم می کند.

ترفند های ذهنی و رفتاری افراد محدود نگر

ترفند ذهنی و رفتاری افراد محدود نگر، تمرکز بر محدودبینی موقعیت های زندگی است. این نگرش باعث می شود که افراد از روی  عادت وجود هر فرصت یا موقعیت تازه ای را انکار کرده و فقط به آنچه که آنها احساس می کنند، توجه کنند.  

ارزیابی این افراد از توانایی ها و امکانات جهان پیرامون بسیار غیر منطقی و ساده لوحانه است .

وقتی محدویت بینی غالب بر ذهن و جسم می شود ، دامنه توجه و تمرکز بر توانایی های بلقوه و فرصت های بیرون برای باروری و سازندگی کم شده و نیروی آفرینندگی زندگی به سوی سستی و خاموشی پیش می رود.

در فضای ذهنیت محدود، پردازش اطلاعات، تصمیم گیری، و تفکر درباره معنی تلاش، موفقیت، شکست و سازندگی غیر فعال می شود.

این شیوه ی تفكر، اساس تفاوت سبک زندگی افراد پیشرفت گرا با افراد پیشرفت گریز را روشن می سازد. به خوبی تمایز روش های مقابله گری، ایجاد خلاقیت و آفرینش زندگی بارور در سبک زندگی افراد کارآمد در مقایسه با افراد محدودنگر قابل تشخیص و نمایان است .

قدرت رویارویی با چالش های زندگی

ذهنیت های انسان ها در شیوه ی مواجهه شدن و قدرت مقابله با چالش های زندگی، حرف آخر را می زند. افرادی که ذهنیت محدود نگر دارند احساس محدودبینی آنها باعث می گردد تا این افراد از رویارویی با شرایط سازنده زندگی شانه خالی کنند و خود را متقاعد سازند که احتمال موفقیت بسیار کم است. در مقابل، افراد سازنده نگر ، به شکلی رفتار می کنند که خوش بینی آنها برای ایجاد تحول و سازندگی در زندگی بالا رفته و خود را مسئول سرنوشت خود می  ببینند.

مهم است که بدانید هر شخص در شیوه ی رویارویی و ادراک دنیای خود، از فرضیات ذهنی خود استفاده می کند. هر آنچه که با باورهای ذهنی همسو و هماهنگی بیشتری داشته باشد، بیشتر پذیرفته می شود و در زندگی قوی تر جا می افتد .

کسی که به محدودبینی عادت دارد، احساس می کند که موقعیت های جدید برای وی نوعی تهدید هستند تا فرصت. چنین شخصی فکر می کند هیچ تأثیری بر روی کنترل اوضاع و شرایط ندارد، حتی در شرایطی که گزینه‌هایی برای بهبود یا انتخاب های جدید بوجود آید به آنها پشت پا می زند. در چنین قالب های ذهنی، هیچ امیدی برای تغییر وضعیت موجود وجود ندارد، چون حقیقتی بیرون از جهان ذهنی نیست.

علل تصمیمات اشتباه در زندگی

کسی که عادت دارد دنیا را فقط از یک  دیدگاه قضاوت کند، گرفتار کم بینی، بی توجه ای و یا عدم تمرکز بر جنبه های دیگر زندگی می گردد و اجازه فکر کردن به موضوعات دیگر را به خود نمی دهد. افراد وقتی به محدودیت ها فکر می کنند ، مجبور می شوند که این محدودیت ها را در شرایط خود خلق کنند و با این موضوعات سازگار شوند.

وجود قفس ذهنی یکی از علل اصلی تصمیمات اشتباه انسان ها است. عادت به  توجه کردن به برخی افکار گزینه ای –خصوصاً محدود نگری- به قیمت عدم تمرکز بیشتر به سازنده نگری و سایر افکار خلاق می شود.

این مدل ذهنی مرز تفاوت عملکرد خلاقیت افراد موفق با افراد شکست پذیر را مشخص می سازد .

اندیشه ها و چشم ها نابینا می شوند، زمانی که ذهن کور باشد.

اثر قفس ذهنی ، ذهن را در برابر تماشای پتانسیل های درونی و نکات مثبت در زندگی ، بی انگیزه و محدود می کند و اجازه جستجوی خودشناسی و اکتشاف فرصت ها را به افراد نمی دهد.

این دسته از افراد از اکتشاف موهبت های زندگی بی نصیب هستند، جریان انرژی پیشرفت و  تحول در زندگی آنها مسدود است . چنین شخصیت هایی از لا به لای میله های قفس ذهنی خود، دنیای حامی را نمی بینند و به شدت به محیط و سایر افراد بدبین هستند و به هیچ کس و هیچ چیز اعتماد نمی کنند. به این دلیل نیروی انگیزه ی آنها خاموش شده و عرصه ی فعالیت پویا در زندگی آنها کُند و محدود می گردد.

ذهن در قفس مانده

ذهن این افراد مانند یک پرنده می باشد که در یک قفس اسیر بوده و دنیایی غیر از میله های قفس و صاحب خود را نمی شناسد. حتی اگر به این پرنده  فرصت آزادی از قفس را بدهند، از دنیای بیرون از قفس هراسناک است و دوباره به همان شرایط قفس مراجعه می کند.

این پرنده از وجود بال های قدرتمندش بی اطلاع و ناآگاه است . این پرنده نمی داند و باور ندارد که صاحب بال هایی است که می تواند توسط همین بال ها  به اوج هر قله ای پرواز کند. دنیایی جزء دنیای پیرامون قفس واقعیت ندارد ، چون ذهن فاقد اطلاعات از تجربه ی دنیای اطراف است (محرومیت حسی).

تحقیقات نشان می دهد اگر شرایط محیطی به شکلی باشد که باعث محدود شدن تجارب زندگی افراد گردد، چنین شرایطی می تواند در مسیر رشد کارکردهای شناختی اختلال ایجاد کند. چنین اختلالاتی ممکن است باعث گردد تا انسان ها از یک محیط غنی ، برداشت غلطی داشته باشند و این محیط را به محیطی فقیر، محدود و خطرناک تصور کنند.

تحقیقات دونالد هب بر روی گروهی از موش ها نشان داد که موش هایی که در محیط های غنی زندگی و پرورش می یافتن در مقایسه با موش هایی که در قفس زندگی می کردند عملکرد بهتری برای جستجوی غذا در راه روهای فرعی ماز ( راه روهای پُر پیچ و خم مخصوص آزمایش موش ها)  از خود نشان می دادند. برداشت “هب ” از این آزمایش کاملاً دقیق است . او می گوید محیط غنی باعث تنوع حسی می شود و به حیوانات امکان می دهد تا بیشتر و فعال تر در محیط ظاهر شوند (قوی شدن مدارهای عصبی مغز به دلیل اثر محیط غنی ). موش هایی که در محیط های فقیر پرورش و رشد می یافتند از مدارهای عصبی ساده تری برخوردار هستند و در نتیجه از لحاظ حل مسائل ناتوان تر از موش های پرورش یافته در محیط غنی می باشند.  هب نظریه ای را وضع کرد که فرض می کند نوزادان با یک شبکه ی عصبی متولد می شوند که ارتباط شبکه های مغزی آنها تصادفی است. تجارب حسی جدید سبب می شود که شبکه های عصبی، تقویت و رشد یابند و باعث تعامل موثر تر با محیط را فراهم سازد (انطباق با محیط). به اعتقاد وی ، هوش ، ادراک، وحتی هیجان ها از تجربه آموخته می شوند و بر خلاف ادعای فطری گرایان ، به ارث نمی رسند.

(اقتباس از نظریه های یادگیری – السون/هرگنهان)

فرصت های جهان الهی

جهان الهی فرصت های بی شماری برای تغییر انسان ها مهیا کرده است. مسیر های رشد و تحول چه از لحاظ درونی و چه از لحاظ جنبه های بیرونی، برای انسان ها باز و انعطاف پذیر است. انسان ها برای تغییر دادن زندگی شان هیچ محدودیتی ندارند.

انسان ها به دلیل ویژگی انعطاف پذیری فوق العاده، قدرت رویارویی با هر محیط پیچیده ای را دارند . محیط خانه، انسان ها را خراب نمی کند، بلکه خود انسان ها با برداشت های ذهنی غلط ، زندگی خود را به سوی ویرانی و شکست هدایت می کنند.

افراد محدودنگر به دلیل تبادل و ارتباط ذهنی ضعیفی که با محیط اطراف خود دارند، هیچ محرک انگیزشی جدید را احساس و گزارش نمی دهند تا یک مسیر جدید و تحول ساز را تجربه کنند. می توان گفت این افراد از اصول اولیه دانش سازگاری و انطباق با محیط های جدید به دلیل محدودبینی محروم می شوند.

ترس از آزادی

ترس از محیط آزاد و تجربه های موقعیت های جدید باعث می گردد که محیط قفس برای این افراد خیلی راحت و امن در نظر گرفته شود، چرا که تجربه ی تازه، هزینه و جسارت می خواهد.

” ترس از آزادی”، یک طوفان ذهنی دیگر برای این افراد محسوب می شود. اگر بنا باشد این افراد از قفس ذهنی قدیمی خود خارج شوند مجبورند تا وارد میدان تجربه های دنیای جدیدتر گردند و همین امر باعث می گردد تا این افراد بیش از اندازه ظرفیت ذهنی شان استرس و اضطراب را تجربه کنند. دلیلی است که چرا این افراد ترجیح می دهند که در همان قفس محدود ساکن شوند، تا با احساس امنیت و آرامش بیشتری زندگی کنند.  

ولی قوانین جهان به شکلی دیگر با این افراد برخورد می کند. پرهیز از مجاورت با اجتماع و عدم پیوند جویی با افراد و موقعیت های تازه، سبب ناکارآمدی، محدودیت های رفتاری و افت عملکرد شناختی می گردد و زمینه های انواع شکست های درونی و بیرونی را برای این افراد رقم می زند.

انتخاب، مسؤلیت بوجود می آورد، تعهد بر دوش می گذارد؛  عجیب نیست که این افراد اسیر ترس خواسته هایشان می شوند یا در برابر تحقق خواسته های زندگی شان شانه خالی می کنند. بدیهی است که این گروه در برابر خلق ابتکارات، ایجاد رفتار و ایده های فکری تازه، از خویش مقاومت و سرسختی زیادی نشان بدهند .

هسته ی اصلی شکست ها

محدودیت بینی به جای سازنده نگری  هسته اصلی شکست ها ی زندگی این افراد در جنبه های گوناگون است نه شرایط بیرونی . این افراد استاد سند سازی مقصر دانستن شکست های خود بر دوش دیگران، شرایط، اقتصاد، سیاست،کائنات و شانس هستند.

ولی ما قدرتمند تر از محیط هستیم . همانطور که روان شناس بزرگ ، آدلر می گوید،” ما به طور نا فعال و نا هوشیار تجربیات کودکی خود را شکل می دهیم. اما این تجربیات در مقابل آن نگرش هوشیار ما، در بزرگ سالی اهمیت ندارد. نه وراثت و نه محیط می توانند رشد شخصیت را به طور کامل مشخص کنند. در عوض شیوه ای که ما این تاثیرات را تعبیر می کنیم ، پایه ای را برای ساختن خلاق نگرشمان نسبت به زندگی به وجود می آورد (آدلر- نظریه شخصیت- شولتز)”.

 این افراد مانند یک پرنده که به محیط زندگی در قفس عادت می کند، جسارت پرواز خود را از دست می دهند و در مقابل چالش های زندگی – حتی ابتدایی ترین فعالیت ها – احساس ناتوانی می کنند. فعالیت و جنب و جوشی در زندگی این افراد مشاهده نمی گردد. این افراد همیشه حس وابستگی قوی به دیگران دارند و از حس خودگردانی اوضاع می ترسند و به این دلیل نیاز به حس  استقلال و آزادی آنها را دچار اضطراب می کند.

دیدگاه این افراد بر این باور استوار است که در بیرون از این قفس، هیچ چیز باشکوهی وجود ندارد که به آنها حس زندگی کردن بدهد ، پس بهتر است که تا آخر عمر در همین قفس زندگی کنند.

در آخر باید گفت که پرنده ی در قفس، به دست تربیت دیگران به هر چیزی تبدیل می شود، جزء ذات حقیقی خویش . این پرنده هیچ وقت از وجود بال های قدرتمند خود آگاه نمی شود و در ” کور ذهنی” تا آخر عمر باقی می ماند. (خودبیگانگی به جای خودآگاهی) .

مطالب مرتبط

آخرین مطالب سایت

سرفصل‌های این مطلب

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدن این مطالب را به شما توصیه می‌کنیم: